:)



نمی دونم چی کار کنم. تا حدی می تونم بگم سردرگم و گمم, از این رابطه هایی که خیلی زود زود پیش میره می ترسم, من به تامل و تفکر عمیق احتیاج دارم تا همه چیز رو بسنجم. بعد از تفکر کافی و یکی دوروز هم وقت اضافی بعد از هر گفتگو  برای مصاحبت بعدی آماده میشم, من ظرفیت اینو ندارم که هی زود زود با دیگران گرم بگیرم, باید به عنوان چی بهش نگاه کنم که انقدر فکر کردن برام زمان نبره؟ دوست؟ خب چرا دوست؟ مرد غریبه؟خب چرا مرد غریبه؟. ولی به دوست بیشتر میخوره. ارتباطات منم شاخهایی هستن واسه خودشون.میخوام ببینم تا کی خواهد تونست اخلاق گندم رو تحمل کنه.

هوووف

بشمار یک!


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

minurayanet دنیای تکنولوژی دانلود سرا رندانه porseshmehrr98 پژوهش گاه دانشجویان داستان و رمان بنويسيم اطلاعات جامع تکنولوژی و رایانه ایران صنعت فرزند دوم